جدول جو
جدول جو

معنی فندق بند - جستجوی لغت در جدول جو

فندق بند(فَ دُبَ)
سرهای انگشتان که به حنا رنگ کرده باشند. (آنندراج). رجوع به فندق بستن و فندقچه شود
لغت نامه دهخدا
فندق بند
پندک بند برناک بند سر انگشتی که بحنا رنگ کرده باشند
تصویری از فندق بند
تصویر فندق بند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی کمربند که اشخاص مبتلا به فتق به کمر و بر روی موضع فتق می بندند تا مانع بیرون آمدن فتق و ریختن آن به کیسۀ بیضه شود
فرهنگ فارسی عمید
(فَ دُ قِ هَِ)
رته است که به هندی ریتهه نامند. (مخزن الادویه). گیاهی است از تیره بقولات که در غالب نواحی آمریکا و آفریقا و آسیا از جمله جنوب ایران میروید. شاخه هایش دارای خارهایی است به رنگ زرد و در قاعده برگهایش نیز یک زوج خار کوچک دیده میشود. برگهایش مرکب و به بزرگی سی سانتیمتر است. گلهایش زردرنگ و میوه اش نیام و دارای یک یا دو دانه است. قسمت مورد استفادۀ این گیاه دانه های آن است که مورد استفادۀ طبی دارد. بعلاوه از دانه های آن میتوانند مقادیری روغن گیاهی استخراج کنند. طعم دانه های این گیاه تلخ است ولی در طب بعنوان ضد کرم و ضد تب نوبه و تقویت از آن استفاده میکنند. گیاه مذکور در بلوچستان به مقدار زیاد میروید. قارچ. رته. ریتهه. اطیوط. اطموط. ریته. تخم ابلیس. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فَ دُ قِ هَِ)
فندق هندی. رجوع به فندق هندی شود
لغت نامه دهخدا
(دُ گَ دی دَ)
آن باشد که دست چپ را مشت کرده و سرانگشت سبابۀ دست راست را به نوعی مابین انگشت وسطی و سبابۀ دست چپ زنند که از آن صدا برآید، چنانکه در میان لولیان و مطربان مستعمل است. (آنندراج). بشکن زدن. رجوع به فندق زنان شود
لغت نامه دهخدا
(فَ بَ)
بیضه بند. بندی که مانع بیرون آمدن فتق شود. (یادداشت بخط مؤلف). وسیله ای است مرکب از یک قسمت پهن و برجسته و یک دنبالۀ چرمی یا پارچه ای که مبتلایان به بیماری فتق زیر شکم خود بندند تا فتق بیرون نیاید. فتق بند انواع مختلفی دارد: برخی از آن ساده و برخی دیگر جفتی است که مورد استعمال هر یک بستگی به نوع بیماری فتق دارد. در تصویر این صفحه انواع آن دیده میشود
لغت نامه دهخدا
(فَ بَ)
آنچه بر سر بندند. دستار. عصابه:
به گرد فرق هر سرو بلندی
عراقی وار بسته فرق بندی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
قراردهنده قاعده. (آنندراج). آنکه نظم می دهد و مرتب می کند اساس و بنیان کاری را. (ناظم الاطباء) :
علی را وکیل خدا خوانده اند
نسق بند ارض و سما خوانده اند.
ملاطغرا (از آنندراج).
، عامل ملک. (غیاث اللغات). که بنیچه بندی کند
لغت نامه دهخدا
تصویری از فندق هندی
تصویر فندق هندی
فندغ هندی رته ریته
فرهنگ لغت هوشیار
آن باشد که دست چپ را مشت کنند و سر انگشت سبابه دست راست را بنوعی بین انگشت سبابه و وسطای دست چپ زنند که صدایی از آن برآید
فرهنگ لغت هوشیار
خایه بند غری بند ابزار و کمربندی که به وسیله آن محل فتق را می بندند کمربند فتق، کسی که متخصص در بستن فتق و معالجه آن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فندق زدن
تصویر فندق زدن
((~. زَ دَ))
بشکن زدن، با انگشتان دست صدا درآوردن
فرهنگ فارسی معین